گفتم که ز عشقت شدهام دیوانه (1637)
-
اندازه متن
+
گفتم که ز عشقت شدهام دیوانه
زنجیر ترا به خواب بینم یا نه
گفتا که خمش چند از این افسانه
دیوانه و خواب خهخهای فرزانه
گفتم که ز عشقت شدهام دیوانه
زنجیر ترا به خواب بینم یا نه
گفتا که خمش چند از این افسانه
دیوانه و خواب خهخهای فرزانه
کاری کردم نگه نکردم پس و پیش آنرا که چنان کند چنین آید پیش
آندم که…
جمع مکن تو برف را بر خود تا که نفسری برف تو بفسراندت گر تو تنور آذری