آکادمی پلیکان

گیرم که بود میر تو را زر به خروار (1037)

- اندازه متن +

گیرم که بود میر تو را زر به خروار
رخساره چون زر ز کجا یابد زردار

از دلشده زار چو زاری بشنیدند
از خاک برآمد به تماشا گل و گلزار

هین جامه بکن زود در این حوض فرورو
تا بازرهی از سر و از غصه دستار

ما نیز چو تو منکر این غلغله بودیم
گشتیم به یک غمزه چنین سغبه دلدار

تا کی شکنی عاشق خود را تو ز غیرت
هل تا دو سه ناله بکند این دل بیمار

نی نی مهلش زانک از آن ناله زارش
نی خلق زمین ماند و نی چرخه دوار

امروز عجب نیست اگر فاش نگردد
آن عالم مستور به دستوری ستار

باز این دل دیوانه ز زنجیر برون جست
بدرید گریبان خود از عشق دگربار

خامش که اشارت ز شه عشق چنین است
کز صبر گلوی دل و جان گیر و بیفشار

قالب‌های-شعر-فارسی-آموزش-کامل-از-قصیده-تا-نیمایی
ثبت و انتشار آثار ادبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×