آکادمی پلیکان

یاور من توی بکن بهر خدای یاریی (2485)

- اندازه متن +

یاور من توی بکن بهر خدای یاریی
نیست تو را ضعیف‌تر از دل من شکاریی

نای برای من کند در شب و روز ناله‌ای
چنگ برای من کند با غم و سوز زاریی

کی بفشاردی مرا دست غمی و غصه‌ای
گر تو مرا به عاطفت در بر خود فشاریی

دیده همچو ابر من اشک روان نباردی
گر تو ز ابر مرحمت بر سر من بباریی

دست دراز کردمی‌گوش فلک گرفتمی
گر سر زلف خویش را تو به کفم سپاریی

از سر ماه من کله بستدمی ربودمی
گر تو شبی به لطف خود خوش سر من بخاریی

حق حقوق سابقت حق نیاز عاشقت
حق زروع جان من کش تو کنی بهاریی

حق نسیم بوی تو کان رسدم ز کوی تو
حق شعاع روی تو کو کندم نهاریی

تا که نثار کرده‌ای از گل وصل بر سرم
بر کف پای کوششم خار نکرد خاریی

دارد از تو جزو و کل خرمیی و شادیی
وز رخ تو درخت گل خجلت و شرمساریی

ای لب من خموش کن سوی اصول گوش کن
تا کند او به نطق خود نادره غمگساریی

قالب‌های-شعر-فارسی-آموزش-کامل-از-قصیده-تا-نیمایی
ثبت و انتشار آثار ادبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×