ﺗﺎ دلِ دوﺳﺘﺎن ﺑﻪ دﺳﺖ ﺁری (33-1)
-
اندازه متن
+
یکی از وزرا به زیردستان رحم کردی و صلاحِ ایشان را به خیر توسّط نمودی.
اتفاقاً به خطابِ ملِک گرفتار آمد.
همگنان در مَواجِبِ استخلاصِ او سعی کردند و مُوَکَّلان در مُعاقبتش ملاطفت نمودند و بزرگانْ شکرِ سیرتِ خوبش به اَفواه بگفتند تا ملک از سرِ عتابِ او درگذشت.
صاحبدلی بر این اطّلاع یافت و گفت
ﺗﺎ دلِ دوﺳﺘﺎن ﺑﻪ دﺳﺖ ﺁری
ﺑﻮﺳﺘﺎنِ ﭘﺪر ﻓﺮوﺧﺘﻪ ﺑﻪ
پختنِ دیگِ نیکخواهان را
هر چه رختِ سراست سوخته به
ﺑﺎ ﺑﺪاﻧﺪﻳﺶ هم ﻧﻜﻮﻳﻰ کن
دهنِ ﺳﮓ ﺑﻪ ﻟﻘﻤﻪْ دوﺧﺘﻪ ﺑﻪ
سعدی