آکادمی شعر پلیکان

من قرصِ مسکنّم

- اندازه متن +

من قرصِ مسکنّم
در خانه عمل می‌کنم
در اداره تأثیرم پیداست
سرِ جلسه‌ی امتحان می‌نشینم
در محاکمه حاضر می‌شوم
با دقت تکه‌های لیوان شکسته را به هم می‌چسبانم
فقط مرا بخور
زیر زبان حلم کن
فقط قورتم بده
و رویش آب بخور.

می‌دانم با بدبختی باید چکار کرد
چگونه خبر بد را تحمل کرد
بی‌عدالتی‌ها را کاهش داد
و فقدان خدا را چگونه معلوم ساخت
و کلاه عزاداری مناسب چهره انتخاب کرد.
منتظر چه‌ای_
ترحم شیمیایی را باور کن.

هنوز جوانی آقا (یا خانم)
باید به زندگی‌ت سروسامانی بدهی.

چه کسی گفته
که زندگی باید دلیرانه سپری شود؟

پرتگاه خود را به من بده
آن را با رویاها هموار خواهم کرد
آقا (یا خانم) از من سپاس‌گزار خواهی بود
به خاطر چهار دست و پا فرود آمدن‌ت.
جانِ خود را به من بفروش
خریدار دیگری نصیبت نخواهد شد.
شیطانِ دیگری هم، وجود ندارد.

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×