عجب صبحِ قشنگی پردهها سایه ندارند
-
اندازه متن
+
عجب صبحِ قشنگی
پردهها سایه ندارند
خورشید از تمام خانه طلوع کرده است.
عجب صبحِ قشنگی
پردهها سایه ندارند
خورشید از تمام خانه طلوع کرده است.
میبوسمت و دهانت کلاهِ شعبدهبازیِ من است هر بار گُلی خرگوشی شعری اسلحهای از آن بیرون میکشم میبوسمت و تختخوابمان…
شعر مرا برای کوه زمزمه کن انعکاسش آواز داوود خواهد بود. من تکه تکه آینههای جهان را روی واژههایم چسباندهام…

