گفت قاضی بس تهیرو صوفیی (53-6)
کپی نوشته
کپی شد
کپی لینک
کپی شد
۱۴۰۳/۰۸/۲۸
-
اندازه متن
+
بخش ۵۳ – جواب قاضی سؤال صوفی را و قصهٔ ترک و درزی را مثل آوردن
گفت قاضی بس تهیرو صوفیی
خالی از فطنت چو کاف کوفیی
تو بنشنیدی که آن پر قند لب
غدر خیاطان همیگفتی به شب
خلق را در دزدی آن طایفه
مینمود افسانههای سالفه
قصهٔ پارهربایی در برین
می حکایت کرد او با آن و این
در سمر میخواند دزدینامهای
گرد او جمع آمده هنگامهای
مستمع چون یافت جاذب زان وفود
جمله اجزااش حکایت گشته بود
میانگین امتیازات ۵ از ۵
گر دست بشد ز کار پائی میزن (1497)
گر دست بشد ز کار پائی میزن ور پای نماند هم نوایی میزن
گر نیست ترا…
مولانا