گفتم چو رسد به بر چو جانش گیرم
-
اندازه متن
+
گفتم چو رسد به بر چو جانش گیرم
صد بوسه به مهر از لبانش گیرم
چون شد، بنگر، چو درکنارم بگرفت
شرمم نگذاشت در میانش گیرم
گفتم چو رسد به بر چو جانش گیرم
صد بوسه به مهر از لبانش گیرم
چون شد، بنگر، چو درکنارم بگرفت
شرمم نگذاشت در میانش گیرم
گفت ابر بهار با گل ای شاهد باغ! از خونت برجبین که بگذاشته داغ؟
گل گفت:…
آتش زده در خانهام او، میترسم گر او کندم به خانه رو، میترسم
چندان زده است…

