یک مرد پدید آمد بس دور اندیش
-
اندازه متن
+
یک مرد پدید آمد بس دور اندیش
مرد دگری آمد وارسته ز خویش
باری پس این معرکه دانی که چه شد؟
آزاده نداند ره خود از پس و پیش
یک مرد پدید آمد بس دور اندیش
مرد دگری آمد وارسته ز خویش
باری پس این معرکه دانی که چه شد؟
آزاده نداند ره خود از پس و پیش
او را به هزار گونه آراستهام بروی همه افزوده ز خود کاستهام
چون نام لبش بر…
گوشم نگرد، به شنودم چشم چو گوش بر من چو وحوش، آدم، آدم چو وحوش
در…

