در بست که هیچکس نکوبد به درش
-
اندازه متن
+
در بست که هیچکس نکوبد به درش
اما زره منظر بنمود سرش
تا بیشترش دوست بدارند این کرد
تا کس سوی دیگر نیفتد نظرش
در بست که هیچکس نکوبد به درش
اما زره منظر بنمود سرش
تا بیشترش دوست بدارند این کرد
تا کس سوی دیگر نیفتد نظرش
کاری چو نه در گرفت از آن سیر مباش چون زلف بتان به خود گره گیر مباش
گفتم ز سفیدی و سیاهی دارم ور زانکه زمن هزار کاهی دارم
من اینهمه ام داشتن…

