ابرآمد و باغ شد از او در زیور
-
اندازه متن
+
ابرآمد و باغ شد از او در زیور
آشفته بر او شدند گلها یکسر:
ما همنفسانیم در این باغ، چرا
یک صبح نه بیشتر زید نیلوفر؟
ابرآمد و باغ شد از او در زیور
آشفته بر او شدند گلها یکسر:
ما همنفسانیم در این باغ، چرا
یک صبح نه بیشتر زید نیلوفر؟
چشمم همه شب که چه خراب است زمین گوشم همه دم که چه خرابی سنگین
فکرم…
آمد سحر و مراست مصحف در پیش آنگاه چراغی چو چراغ دل خویش
ورد سحر اهل…

