شب، شب پرهام از پس شیشه مضطر
-
اندازه متن
+
شب، شب پرهام از پس شیشه مضطر
می کوبد بال و می تکاند پیکر
در خانه کسی نیست، چراغی است ولیک
شب نیست که شب پره نمی کوبد پر.ش
شب، شب پرهام از پس شیشه مضطر
می کوبد بال و می تکاند پیکر
در خانه کسی نیست، چراغی است ولیک
شب نیست که شب پره نمی کوبد پر.ش
گفتم: صنما کجا ترا خانه بود؟ گفتا: به هرآن دلی که ویرانه بود
گفتم: ز چه…
گویند چو شیر زخم برمیدارد در جای نهفت، دل به خود بگمارد؛
برزخمش می کشد زبان،…

