بر وی به خطا تاختی و آمد و رفت
-
اندازه متن
+
بر وی به خطا تاختی و آمد و رفت
او برد تو در باختی و آمد و رفت
آن پیک نهفت را که نامش دل بود
آمد به تو ، نشناختی و آمد و رفت
بر وی به خطا تاختی و آمد و رفت
او برد تو در باختی و آمد و رفت
آن پیک نهفت را که نامش دل بود
آمد به تو ، نشناختی و آمد و رفت
خواهم گریزم، در بستهست قفس خواهم که بمانم، ندهد دل به هوس
خواهم به تو در…
دوستم همه گفتی که به درد تو رسم آیم به علاج رخ زرد تو رسم
امروز…

