گل با گل زرد گفت: زرد ارچه نکوست ،
-
اندازه متن
+
گل با گل زرد گفت: زرد ارچه نکوست ،
سرخی د همت که جلوه گیرد رگ و پوست .
گفتش گل زرد: راست گفتی، اما
من جامه ی عاریت نمی دارم دوست.
گل با گل زرد گفت: زرد ارچه نکوست ،
سرخی د همت که جلوه گیرد رگ و پوست .
گفتش گل زرد: راست گفتی، اما
من جامه ی عاریت نمی دارم دوست.
گفتم غم من؟ گفت چه جانی داری گفتم عشقت؟ گفت جهانی داری.
گفتم همه را دارم،…
بر تو همه افزایم و از خود کاهم خوش تعبیه ایست پیش آن درگاهم
گفتی که…

