بنشست به در ز پرده ، می خورده و مست
-
اندازه متن
+
بنشست به در ز پرده ، می خورده و مست
چشمش چو به من فتاد در پرده نشست.
با من نشکست عهدش از مستی ، لیک
با وعده فرداش ، دل من بشکست.
بنشست به در ز پرده ، می خورده و مست
چشمش چو به من فتاد در پرده نشست.
با من نشکست عهدش از مستی ، لیک
با وعده فرداش ، دل من بشکست.
آنانکه بدیدند و بگفتند و شدند وین راه چنانکه بود رُفتند و شدند
دیگر کس بوده…
خانهام ابریست یکسره روی زمین ابریست با آن. از فراز گردنه خرد و خراب و مست باد میپیچد. یکسره دنیا…

