دلدار به زیر لب بخواند چیزی (1872)
-
اندازه متن
+
دلدار به زیر لب بخواند چیزی
دیوانه شوی عقل نماند چیزی
یارب چه فسونست که او میخواند
کاندر دل سنگ مینشاند چیزی
دلدار به زیر لب بخواند چیزی
دیوانه شوی عقل نماند چیزی
یارب چه فسونست که او میخواند
کاندر دل سنگ مینشاند چیزی
ای دریا دل تو گوهر و مرجان را درباز که راه نیست کم خرجان را
تن…
عشق آن نبود که هر زمان برخیزی وز زیر دو پای خویش گردانگیزی
عشق آن باشد…

