ای دیده تو از گریه زبون مینشوی (1738)
-
اندازه متن
+
ای دیده تو از گریه زبون مینشوی
ای دل تو این واقعه خون مینشوی
ای جان چو به لب رسیدی از قالب من
آخر بچه خوشدلی برون مینشوی
ای دیده تو از گریه زبون مینشوی
ای دل تو این واقعه خون مینشوی
ای جان چو به لب رسیدی از قالب من
آخر بچه خوشدلی برون مینشوی
ز ما برگشتی و با گل فتادی دو چشم خویش سوی گل گشادی
ز شرم روی…
ندارد مجلس ما بیتو نوری که مجلس بیتو باشد همچو گوری
بیایی یا بدان سومان بخوانی…

