ای مجمع دل راه پراکنده مزن (1424)
-
اندازه متن
+
ای مجمع دل راه پراکنده مزن
زان زخمه پریشان چو دل بنده مزن
ای دل لب خود را که زند لاف بقا
جز بر لب آن ساغر پاینده مزن
ای مجمع دل راه پراکنده مزن
زان زخمه پریشان چو دل بنده مزن
ای دل لب خود را که زند لاف بقا
جز بر لب آن ساغر پاینده مزن
لعلیست که او شکر فروشی داند وز عالم غیب باده نوشی داند
نامش گویم و لیک…
هر شش جهتم ای جان منقوش جمال تو در آینه درتابی چون یافت صقال تو
آیینه…

