ما بادهٔ ز خون دل خود مینوشیم (1305)
-
اندازه متن
+
ما بادهٔ ز خون دل خود مینوشیم
در خم تن خویش چو می میجوشیم
جان را بدهیم و نیم از آن باده خوریم
سر را بدهیم و جرعهای نفروشیم
ما بادهٔ ز خون دل خود مینوشیم
در خم تن خویش چو می میجوشیم
جان را بدهیم و نیم از آن باده خوریم
سر را بدهیم و جرعهای نفروشیم
بازآمد آستین فشانان آن دشمن جان و عقل و ایمان
غارتگر صد هزار خانه ویران کن…
از نوح سفینه ایست میراث نجات گردان و روان میانهٔ بحر حیات
اندر دل از آن…

