دل آمد و گفت هست سوداش دراز (952)
-
اندازه متن
+
دل آمد و گفت هست سوداش دراز
شب آمد و گفت زلف زیباش دراز
سرو آمد و گفت قد و بالاش دراز
او عمر عزیز ماست گو باش دراز
دل آمد و گفت هست سوداش دراز
شب آمد و گفت زلف زیباش دراز
سرو آمد و گفت قد و بالاش دراز
او عمر عزیز ماست گو باش دراز
من همچو کسی نشسته بر اسب خام در وادی هولناک بگسسته لگام
تازد چون مرغ تا…

