در نوبت عشق چشم باشد در بار (897)
-
اندازه متن
+
در نوبت عشق چشم باشد در بار
چون او بگذشت دل بروید چو بهار
این دم چو بهار است ز روی دلدار
چون کار به نوبت است دم را هشدار
در نوبت عشق چشم باشد در بار
چون او بگذشت دل بروید چو بهار
این دم چو بهار است ز روی دلدار
چون کار به نوبت است دم را هشدار
من بندهٔ تو بندهٔ تو بندهٔ تو من بندهٔ آن رحمت خندیدهٔ تو
ای آب حیات…
سرگشته دلا به دوست از جان راهست ای گمشده آشکار و پنهان راهست
گر شش جهتت…

