من بیخبرم خدای خود میداند (828)
-
اندازه متن
+
من بیخبرم خدای خود میداند
کاندر دل من مرا چه میخنداند
باری دل من شاخ گلی را ماند
کش باد صبا بلطف میافشاند
من بیخبرم خدای خود میداند
کاندر دل من مرا چه میخنداند
باری دل من شاخ گلی را ماند
کش باد صبا بلطف میافشاند
چه بویست این چه بویست این مگر آن یار میآید مگر آن یار گل رخسار از آن گلزار…
دگربار دگربار ز زنجیر بجستم از این بند و از این دام زبون گیر بجستم
فلک…

