من بیخبرم خدای خود میداند (828)
-
اندازه متن
+
من بیخبرم خدای خود میداند
کاندر دل من مرا چه میخنداند
باری دل من شاخ گلی را ماند
کش باد صبا بلطف میافشاند
من بیخبرم خدای خود میداند
کاندر دل من مرا چه میخنداند
باری دل من شاخ گلی را ماند
کش باد صبا بلطف میافشاند
امروز به قونیه، میخندد صد مه رو یعنی که ز لارنده، میآید شفتالو
در پیش چنین…
ای صید رخ تو شیر و آهو پنهان ز کجا شود چنان رو
چندانک توانیش تو…

