چون بدنامی بروزگاری افتد (635)
-
اندازه متن
+
چون بدنامی بروزگاری افتد
مرد آن نبود که نامداری افتد
گر در خواهی ز قعر دریا بطلب
کان کف باشد که بر کناری افتد
چون بدنامی بروزگاری افتد
مرد آن نبود که نامداری افتد
گر در خواهی ز قعر دریا بطلب
کان کف باشد که بر کناری افتد
مولای اناالتائب مما سلفا هل تقبل عذر عاشق قد تلفا
این کان ندامتی صدودا و جفا…
ای راحت و آرامگه پیوستم تا روی تو دیدم ز حوادث رستم
در مجلس تو گر…

