پیران خرابات غمت بسیارند (594)
-
اندازه متن
+
پیران خرابات غمت بسیارند
چون چشم تو هم خفته و هم بیدارند
بفرست شراب کاندلشدگان
نه مست حقیقتند و نی هشیارند
پیران خرابات غمت بسیارند
چون چشم تو هم خفته و هم بیدارند
بفرست شراب کاندلشدگان
نه مست حقیقتند و نی هشیارند
عشق است صبوح و من بدو بیدارم عشق است بهار و من بدو گلزارم
سوگند به…
ما نعره به شب زنیم و خاموش تا درنرود درون هر گوش
تا بو نبرد دماغ…

