آنها که بآتش خزان سوختهاند (501)
-
اندازه متن
+
آنها که بآتش خزان سوختهاند
وز لطف بهار چشمشان دوختهاند
اکنون همه را خلعت تو دوختهاند
شیوهگری و غنج درآموختهاند
آنها که بآتش خزان سوختهاند
وز لطف بهار چشمشان دوختهاند
اکنون همه را خلعت تو دوختهاند
شیوهگری و غنج درآموختهاند
ای بلبل مست بوستانی برگو مستی سر و راحت جانی برگو
من مستم و تعیین نتوانم…
ببسته است پری نهانیی پایم ز بند اوست که من در میان غوغایم
ز کوه قافم…

