با هرکه نشستی و نشد جمع دلت (236)
-
اندازه متن
+
با هرکه نشستی و نشد جمع دلت
وز تو نرمید زحمت آب و گلت
زنهار تو پرهیز کن از صحبت او
ورنی نکند جان کریمان بحلت
با هرکه نشستی و نشد جمع دلت
وز تو نرمید زحمت آب و گلت
زنهار تو پرهیز کن از صحبت او
ورنی نکند جان کریمان بحلت
سیبکی نیم سرخ و نیمی زرد زعفران لاله را حکایت کرد
چون جدا گشت عاشق از…
ای مرغ عجب که صید تو شیرانند گمگشتهٔ سودای تو جان سیرانند
خرم زی و آسوده…

