آن دم که مرا بگرد تو دورانست (129)
-
اندازه متن
+
آن دم که مرا بگرد تو دورانست
ساقی و شراب و قدح و دور، آنست
واندم که ترا تجلی احسانست
جان در حیرت چو موسی عمرانست
آن دم که مرا بگرد تو دورانست
ساقی و شراب و قدح و دور، آنست
واندم که ترا تجلی احسانست
جان در حیرت چو موسی عمرانست
نه آتشهای ما را ترجمانی نه اسرار دل ما را زبانی
برهنه شد ز صد پرده…
امشب چه لطیف و با نوا میگردد لطفی دارد که کس بدان پی نبرد
اندر گل…