غم خود که بود که یاد آریم او را (58)
-
اندازه متن
+
غم خود که بود که یاد آریم او را
در دل چه که بر خاک نگاریم او را
غم باد امید لیک بس بیمغز است
گر سر ننهد مغز برآریم او را
غم خود که بود که یاد آریم او را
در دل چه که بر خاک نگاریم او را
غم باد امید لیک بس بیمغز است
گر سر ننهد مغز برآریم او را
آمدم تا رو نهم بر خاک پای یار خود آمدم تا عذر خواهم ساعتی از کار خود
تا در دل من صورت آن رشک پریست دلشاد چو من در همهٔ عالم کیست
والله…

