خود را به حیَل درافکنم مست آنجا (43)
-
اندازه متن
+
خود را به حیَل درافکنم مست آنجا
تا بنگرم آن جان جهان هست آنجا
یا پای رساندم به مقصود و مراد
یا سر بدهم همچو دل از دست آنجا
خود را به حیَل درافکنم مست آنجا
تا بنگرم آن جان جهان هست آنجا
یا پای رساندم به مقصود و مراد
یا سر بدهم همچو دل از دست آنجا
هر جان که از او دلبر ما شادانست پیوسته سرش سبز و دلش خندانست
اندازهٔ جان…
گر علم خرابات تو را همنفسستی این علم و هنر پیش تو باد و هوسستی
ور…

