افسوس که بیگاه شد و ما تنها (11)
-
اندازه متن
+
افسوس که بیگاه شد و ما تنها
در دریائی کرانهاش ناپیدا
کشتی و شب و غمام و ما میرانیم
در بحر خدا به فضل و توفیق خدا
افسوس که بیگاه شد و ما تنها
در دریائی کرانهاش ناپیدا
کشتی و شب و غمام و ما میرانیم
در بحر خدا به فضل و توفیق خدا
گر من ز دست بازی هر غم پژولمی زیرک نبودمی و خردمند گولمی
گر آفتاب عشق…
چون بجهد خنده ز من خنده نهان دارم از او روی ترش سازم از او بانگ و فغان…

