آکادمی شعر پلیکان

زن نمی‌تواند همه راه را بیاید

- اندازه متن +

زن نمی تواند همه راه را بیاید
زن می آید تا آنجا که آب می آید و دورتر نه
زن می آید با فشار زایش
تا مژه ها تا نوک پستان ها انگشت ها
زن می آید تا آنجا که خون می آید و تا نوک موها
زن می آید به حاشیه ی صداها
زن می ایستد
حتا پس از زندگی حتا میان استخوان ها
زن ترانه خوان می آید نمی تواند هیچ سازی بنوازد
زن می آید بسی سرد و هراسان از لباس ها
و بسیار کند با چشمانی لرزان پر از ترس
آن گاه که به چرخ ها می نگرد
زن جنده وار می آید خانه داری نمی تواند
زن فقط می تواند تمیز کند تنها
نه شمارش می داند نه صبر تواند
زن می آید گنگ واژه پردازی نمی تواند
گلبرگ ها را می آورد در میوه های شهد آمیز، در ابریشم هایشان
زن خرقه ای از پر پرندگان می آورد رنگین کمانی حیوانی
زن لباس های خزدارش را می آورد و اینها سخنان اویند
زن عاشقانه آمده است و این است هرآنچه برای آن آمده است
اگر هیچ امیدی نمی بود اینجا زن هرگز نیامده بود
و هیچ ناله ای در شهر نبود
(هیچ شهری نبود)

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×