در دو چشمش گناه میخندید
-
اندازه متن
+
در دو چشمش گناه میخندید
بر رخش نور ماه میخندید
در گذرگاه آن لبان خموش
شعلهای بیپناه میخندید
شرمناک و پر از نیازی گنگ
با نگاهی که رنگ مستی داشت
در دو چشمش نگاه کردم و گفت :
باید از عشق حاصلی برداشت
سایهای روی سایهای خم شد
در نهانگاه رازپرور شب
نفسی روی گونه ای لغزید
بوسهای شعله زد میان دو لب
فروغ فرخزاد