آمد به تن من و به دل کرد نشست
-
اندازه متن
+
آمد به تن من و به دل کرد نشست
هر غم که بیندیشی و هرگونه شکست.
زآن روی که من به دوست می دادم دست
با جمله دلم شکست وز او دل نگسست.
آمد به تن من و به دل کرد نشست
هر غم که بیندیشی و هرگونه شکست.
زآن روی که من به دوست می دادم دست
با جمله دلم شکست وز او دل نگسست.
گفتم: چه کنم بر زبر موج دچار؟ گفت الحذر از نگاه آن افسونکار!
گفتم: مفری؟ گفت:…
سرتاسر این جهان همه جانوران گرگان و سگان چند درهم نگران
خواهی که بدانی چه کس…