از دیده روانه است خونم که مپرس
-
اندازه متن
+
از دیده روانه است خونم که مپرس
بنگرکه به هجران تو چونم که مپرس
می خواستی از حال درونم پرسی
آنگونه من از خویش برونم که مپرس
از دیده روانه است خونم که مپرس
بنگرکه به هجران تو چونم که مپرس
می خواستی از حال درونم پرسی
آنگونه من از خویش برونم که مپرس
در عشق تو دل بخون نشستم که منم در جز تو بر هر که ببستم که منم
با دانش هرکس ار رهی کار بساخت در دائره سرگشته چو پرگار بتاخت
رانی اگرم وگرم…