از روز مرا کنایت از روی تو بود
-
اندازه متن
+
از روز مرا کنایت از روی تو بود
وز شب همه ام اشارت از موی تو بود
شیطان نه شبم گذاشت آسوده نه روز
مقصود من اما، سخن از خوی تو بود
از روز مرا کنایت از روی تو بود
وز شب همه ام اشارت از موی تو بود
شیطان نه شبم گذاشت آسوده نه روز
مقصود من اما، سخن از خوی تو بود
چوپان که عصای دست بگذاشته است. دانی که چرا عربده برداشته است؟
بیچاره اگر زبانش می…
گفتم چه کنم؟ گفت مرا میشو گوش گفتم چه حکایت است؟ گفتا خاموش
گفتم چه غم…

