از گوشه ی طاق خانهام شمع خموش
-
اندازه متن
+
از گوشه ی طاق خانهام شمع خموش
در گوشم قصهایش بود از شب دوش
او قصهی خود گفت و برفت، اما من
تابوت سخنهاش هنوزم بر دوش
از گوشه ی طاق خانهام شمع خموش
در گوشم قصهایش بود از شب دوش
او قصهی خود گفت و برفت، اما من
تابوت سخنهاش هنوزم بر دوش
دردا که دلم با کس همراز نشد برمیلم هر کسی همآواز نشد
بستم در بر ظلمت…
یکدم نه به مهر آمده دادم بدهد، یکدم نه جواب بر مرادم بدهد
گفتی سبکی گیرم…