از گیسوی تو دلم چو میشد راهی
-
اندازه متن
+
از گیسوی تو دلم چو میشد راهی
پیچید و بدو گفت زهی کوتاهی
من خسته ی اویم وزجا، می نروم
تو بسته ی اویی و رهایی خواهی؟
از گیسوی تو دلم چو میشد راهی
پیچید و بدو گفت زهی کوتاهی
من خسته ی اویم وزجا، می نروم
تو بسته ی اویی و رهایی خواهی؟
مهتاب دمید و گل بیفروخت چو خون، می گیر و رها شو دمی از چند و ز چون
…
گفتم: ز چه در رخ گل افروختگیست؟ آیا چه در این بزمش آموختگیست؟
گل این بشنید…

