بنشست به در ز پرده ، می خورده و مست
-
اندازه متن
+
بنشست به در ز پرده ، می خورده و مست
چشمش چو به من فتاد در پرده نشست.
با من نشکست عهدش از مستی ، لیک
با وعده فرداش ، دل من بشکست.
بنشست به در ز پرده ، می خورده و مست
چشمش چو به من فتاد در پرده نشست.
با من نشکست عهدش از مستی ، لیک
با وعده فرداش ، دل من بشکست.
آینه شدم به روی بگرفت مرا وز خویش شدم به موی بگرفت مرا
روی وی و…
هر زخم مرا رسد ز جوشیدن من چشم از ستمش همیشه پوشیدن من
اور رنج مرا…