خواهم به هزار عیب در پیوندم
-
اندازه متن
+
خواهم به هزار عیب در پیوندم
هر طعن ز بیگانه به دل بپسندم
جامی که دهد غیرم از کف بدهم
زهری که رسد از توبه جان بربندم
خواهم به هزار عیب در پیوندم
هر طعن ز بیگانه به دل بپسندم
جامی که دهد غیرم از کف بدهم
زهری که رسد از توبه جان بربندم
یادم از روزی سیه میآید و جای نموری در میان جنگل بسیار دوری. آخر فصل زمستان بود و یک سر…
شیطان به در تو کوفت، بگریز از او! بیهوده به دل هیچ نيانگيز از او
من…