دادم پی گریه چشم دریایی شد
-
اندازه متن
+
دادم پی گریه چشم دریایی شد
بردم بخلاص دست غوغایی شد
بی تابی من به دست و پا کردن من
افسانه ای از بهر تماشایی شد
دادم پی گریه چشم دریایی شد
بردم بخلاص دست غوغایی شد
بی تابی من به دست و پا کردن من
افسانه ای از بهر تماشایی شد
گفتم سخن از تو؟ گفت پنهان بهتر، گفتم چه سخن؟ گفت پریشان بهتر.
گفتم که کشم…
گفتم: به منش نظارهها بود نهان گفتا که: خوشا جوانی و عشق و گمان
گفتم چه…

