در داد نخستینم کاسی بشتاب
-
اندازه متن
+
در داد نخستینم کاسی بشتاب
آنگه به نگاهی دل من برد ز تاب
آورد رهم چون به بیایان خراب
خود رفت و مرا نهاد با چشم پرآب
در داد نخستینم کاسی بشتاب
آنگه به نگاهی دل من برد ز تاب
آورد رهم چون به بیایان خراب
خود رفت و مرا نهاد با چشم پرآب
روزی دو سه گم کردم راه خانه این است مرا قصه از این ویرانه
روزی که…
جوی است خموش، آسیاب افسرده هر بیش و کمی در آن بهم برخورده
یک زن پس…