شاداب گلی بودم و افسرد مرا
-
اندازه متن
+
شاداب گلی بودم و افسرد مرا
آنگاه به مینائی بسپرد مرا
بنشست رها زمن ولی در همه حال
دانستم باز نام می برد مرا
شاداب گلی بودم و افسرد مرا
آنگاه به مینائی بسپرد مرا
بنشست رها زمن ولی در همه حال
دانستم باز نام می برد مرا
شب نیست که آه من نینگیزد سوز، روزی نه که از شبم نه تلخی آموز
میپرسی…
گفتم گره از مویش اگر بگشاید در کارم صد گره ز سر بگشاید
مویش بگشود، لیک…