عناب خجل از لب عناب تو شد
-
اندازه متن
+
عناب خجل از لب عناب تو شد
بیدار هر آنکه بود در خواب تو شد
گرآتش بود دلی هجر تواش
افکند چنان ز پای کاو آب تو شد
عناب خجل از لب عناب تو شد
بیدار هر آنکه بود در خواب تو شد
گرآتش بود دلی هجر تواش
افکند چنان ز پای کاو آب تو شد
تن خسته که من نه بیشمارت بوسم دل رنجه که من نه خسته وارت بوسم
ای…
در درون تنگنا، با کوره اش، آهنگر فرتوت دست او بر پتک و به فرمان عروقش دست دائماً فریاد او…

