“نور وزمه” است و کشته را وقت درو
-
اندازه متن
+
“نور وزمه” است و کشته را وقت درو
داسم به کف است و دستپوشم به گرو
خواهی به حساب دار گندم گندم،
خواهی بشمار گیر با من جوجو
“نور وزمه” است و کشته را وقت درو
داسم به کف است و دستپوشم به گرو
خواهی به حساب دار گندم گندم،
خواهی بشمار گیر با من جوجو
نماند قبیله را نشان، نه رمه را کوچ آمد و در ربود گویی همه را
من…
دست از هم برگشاد و دم کرد علم با شاخش بر سر هوا بست رقم
گاوی…

