“نور وزمه” است و کشته را وقت درو
-
اندازه متن
+
“نور وزمه” است و کشته را وقت درو
داسم به کف است و دستپوشم به گرو
خواهی به حساب دار گندم گندم،
خواهی بشمار گیر با من جوجو
“نور وزمه” است و کشته را وقت درو
داسم به کف است و دستپوشم به گرو
خواهی به حساب دار گندم گندم،
خواهی بشمار گیر با من جوجو
یک راه ندیدیم که خود باز نبود یک نقطه به پایان که هم آغاز نبود
رفتیم…
در نخستین ساعت شب، در اطاق چوبیش تنها، زن چینی در سرش اندیشه های هولناکی دور می گیرد، می اندیشد:…