هر ره که زدم رقیب خاموش نشد
-
اندازه متن
+
هر ره که زدم رقیب خاموش نشد
بر یک صدم دلیل وی گوش نشد
با اینهمه هوش، حیرتم آن طرار
چون شاعر گشت لیک خرگوش نشد!
هر ره که زدم رقیب خاموش نشد
بر یک صدم دلیل وی گوش نشد
با اینهمه هوش، حیرتم آن طرار
چون شاعر گشت لیک خرگوش نشد!
چشمم همه روز اشک بر اشک فزود و اندیشه نبودم که چه خواهد بنمود
سرگشته دلم…
شب بود مه از تهیگه ابر بر آب در سر همه ام مستی و در تب، شراب