هیهات که آنچه بود بر باد برفت
-
اندازه متن
+
هیهات که آنچه بود بر باد برفت
بد کرد . گز سکوی از یاد برفت
با روی چنان آمد و با خوی چنین
مرغی که پردیه بود ، آزاد برفت
هیهات که آنچه بود بر باد برفت
بد کرد . گز سکوی از یاد برفت
با روی چنان آمد و با خوی چنین
مرغی که پردیه بود ، آزاد برفت
گوشم همه کاوازهی در میآید چشمم همه کان، دیر سفر میآید
کی چشمم با گوش بخواهد…
گل زد به گریبانش از شادی چاک شادی ز گریبانش افتاد به خاک
گفتم که به…

