گفتم ز حديث رخ تو ای دلجو
-
اندازه متن
+
گفتم ز حديث رخ تو ای دلجو
گفتا سخنی به خلق گورویارو
گفتم چو پسندشان نباشد؟ گفتا:
بی واهمه می گوی که او گفت بگو
گفتم ز حديث رخ تو ای دلجو
گفتا سخنی به خلق گورویارو
گفتم چو پسندشان نباشد؟ گفتا:
بی واهمه می گوی که او گفت بگو
دارد همهام درد که درمان بدهد، هرچند در این میانه هجران بدهد
او جان مرا بهانه…
گرچه ترا زخویش دلخور نکند دریا دل هر صدفی، در نکن
در خدمت پیر، گوش می…

