آکادمی پلیکان

گفتم: نفسی درآی با من سوی باغ

- اندازه متن +

گفتم: نفسی درآی با من سوی باغ
گفتا که: مرا نیست در این کار دماغ

دانستم از چه شرم بودش که به شب
در خانه ی خویش هم نیفروخت چراغ

×