گفتم: چه مرا ز راحتم داشته باز؟
-
اندازه متن
+
گفتم: چه مرا ز راحتم داشته باز؟
گفتا: خم گیسوی سیاه و طناز
گفتم: به خیال اوست راهم درپیش
خندید و به من گفت: زهی راه دراز!
گفتم: چه مرا ز راحتم داشته باز؟
گفتا: خم گیسوی سیاه و طناز
گفتم: به خیال اوست راهم درپیش
خندید و به من گفت: زهی راه دراز!
گفتم به صدا شکست هر چیز شکست جز خواب من از غنت که لبریز شکست.
گفتا…
آن وقت که گلها به چمن میخندند از بین هزار گل یکی برکندند
این با که…