گوی از من کس هیچ نه نامی ببرد
-
اندازه متن
+
گوی از من کس هیچ نه نامی ببرد
یا با من راه برخلافی سپرد
من کوهم و دامن به در انداخته ام
هر جانوری به دامنم می گذرد
گوی از من کس هیچ نه نامی ببرد
یا با من راه برخلافی سپرد
من کوهم و دامن به در انداخته ام
هر جانوری به دامنم می گذرد
با وی دل آبادم افتاد خراب بی وی به خراب جای دل رفت به خواب
چندان…
گفتم دلم از دهان تنگت شده تنگ گفتا فشرد به تنگنا، سنگ ز سنگ
گفتم اگر…

